سلام دست در دست تو که باشم چه باکم از شب های آلوده به وهم؟ تو که باشی پا به پای فلس نفس هایم چه بیم دارم از های و هوی باد تنگ غروب؟ ببین عشق! تو که باشی دل من گرم است به حضورت هراسم نیست از قیل و قال تنهایی ! باش فقط باش با تو من شاه سرزمین های خیالم, همینم بس ؛ تو فقط باش! پ ن : ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم (سلطان داریوش) گاهی باید فقط آرام نگاه کرد و گذشت
تو در خواب نازی و من دلگرم خاطره هامان
از تو نوشتن کار دله
تو ,باش ,های ,باشی ,عشق ,ببین ,تو که ,که باشی ,ببین عشق ,فقط باش ,شاه سرزمین
درباره این سایت